برچسب های پست ‘بهمن فُرسی’
دو ضرب در دو مساوی بینهایت*
داستانهای «نبات سیاه» حاصل طنزی جاافتادهاند. و این جاافتادگی تنها به معنای میزان نفوذ یک ترفند نیست. حتی بیشتر از آنکه بحث عمق طنز باشد بحث سنِّ رفته بر قلم است. واضحتر اینکه اصطلاحات، طعنهها و حتی نحوهی بیان آنها از گذر سالها بر نویسندهشان میگویند. طوری که اگر داستانی از مجموعهی «دوازدهمی» یا «نبات سیاه» را بدون نام نویسنده برایتان بخوانند میتوانید حدس بزنید قلم داستان متعلق به چه نسلی است. جملهها، اصطلاحات تهرانی قدیمی، لحن راوی و کاراکترها جز این نمیگویند. گاهی طنز روایتها، یادآور طنز داستانهای «صادقی» است. گاهی اصطلاحات بهکاررفته یاد «فصیح» میاندازدمان. «دوازدهمی» اما چند داستان دارد که در آنها خبری از طنز نیست. داستانها همان فضای ابزورد داستانهای «نبات سیاه»را دارند ولی استحکام آنها را نه. روایتها گاهی تیتروار جلو میروند. با این حال در هر دو مجموعهداستان، گاه جملهها با یکجور بیقیدی –اگر نگوییم رها میشوند– بیان شدهاند. این ویژگی که قضاوتش کار این مطلب چندخطی نیست در آثار تألیفی نویسندههای کهنهکار بسیار به چشم میخورد. شاید این بیقیدی را اعتمادبهنفسِ حاصل سالها کار، به نویسنده میدهد. در هر صورت هر دو کتاب به نظرم خواندنی است اگر دستتان رسید که تهیهشان کنید.
اما کجا؟ هنوز تا دستِ نادیده راه داریم. مِلنی سیگار تعارف کرد. با اینکه مدتیست جلال، باز هم سیگار را گذاشته است کنار، پذیرفت. البته به ملنی گفت که سیگار را گذاشته است کنار. معنایش این بود که آتش هم باید بدهد. ملنی دستش را پیش آورد و برایش فندک زد. دست زلال ظریفی داشت. بویفرندش هم که با او بدقولی کرده بود. او هم که نمیخواست تنها باشد. خانهاش هم که همین پشت بود. اسباب صورتش هم که دلنشین بود. جلال پرسید:
–خیلی تأتر میبینی؟
پ.ن: دوازدهمی– بهمن فُرسی– دفتر خاک– چاپ اول، لندن ۱۳۷۰.
نبات سیاه– بهمن فُرسی– دفتر خاک– چاپ اول، لندن ۱۳۷۱.
*عنوان: نام نمایشنامهای از بهمن فُرسی.