برچسب های پست ‘روزنامهی فرهیختگان’
رمانی که مرزها را میشکند- مطلب «ضحی کاظمی» دربارهی «گُلف روی باروت»
مطلب زیر را میتوانید در سایت روزنامهی فرهیختگان نیز بخوانید.
رمان «گلف روی باروت» دومین اثر داستانی آیدا مرادیآهنی است که از همان ابتدای انتشار با واکنشهای افراطی زیادی روبهرو شد. عدهای کتاب را از همان زمان محکوم کردند و عدهای هم به دفاع از آن برخاستند. این رمان، از اولین کتابهای بخش داستان ایرانی بود که نشر نگاه بعد از مدتها دوباره آن را بازگشایی کرد. مرادیآهنی مجموعه داستان اول خود «پونز روی دم گربه» را با نشر چشمه به بازار آورد و رمانش را به نشر دیگری سپرد.
هرچند همین تغییر ناشر برای نویسندهای که کار اولش موفق بوده، بحثبرانگیز است، اما تفاوتهای عمده دیگری باعث شد این کتاب واکنشهای متعدد و متفاوتی را برانگیزد. نخستین تفاوتی که بین کتاب مرادیآهنی با دیگر رمانهای سالهای اخیر وجود دارد، حجم رمان است. رمان مرادی 543 صفحهای است.
رمانی که میشود گفت حجمی تقریبا دوبرابر حجم رمانها و داستانهای ادبی ایرانی سالهای اخیر دارد. این به خودی خود صرفا یک تفاوت است و ارزش خاصی روی کتاب نمیگذارد.
مساله اینجاست که خواننده و منتقد ادبی این سالها عادت به خواندن کتابی با این حجم ندارد و به غلط کتاب را با انگ عامهپسند بودن پس زده و حتی از خوانش آن سر باز میزند.
مرادی نهتنها مرز حجم داستان ادبی ایرانی را در هم میشکند، بلکه مرز بین ادبیات عامهپسند و جدی را هم در هم میکوبد. این رمان همه طیفهای مخاطب را از داستان ادبی گرفته تا داستان تجاری مورد خطاب قرار میدهد و برای هر یک لذت خوانش مخصوصی ایجاد میکند. همین امر باز باعث سردرگمی برخی منتقدان ادبی شده که ترجیح میدهند به سرعت هر کتابی را در دستهای جای دهند و نمیدانند تکلیفشان با این کتاب چیست. این معضل زمانی حادتر میشود که موضوع داستان و ژانری که کتاب در آن قرار میگیرد هم، از عرف داستاننویسی سالهای اخیر ما پیروی نمیکند. داستان برخلاف اکثریت غالب داستانهای نوشته شده ایرانی، شخصیتمحور نیست و پلاتمحور است. ژانر کتاب معمایی– جنایی است و خواننده ما تنها به فرم خاصی از داستاننویسی، عادت دارد که معمولا در نویسندگان زن، به زنانهنویسی و آشپزخانهنگاری محدود میشود، و در نویسندگان مرد، اغلب داستان راوی فرهیخته تنهاست و موضوعات مرگ و عشق و خیانت و… که دستمایه تکراری ادبیات امروز ما هستند. اما مرادی باز اینجا هم توقعات خواننده را در هم میشکند. داستانی پلاتمحور، پرکشش، پرحادثه و پرهیجان خلق میکند که از المانهای مضمونی و موضوعی اکثر داستانهای ایرانی فاصله میگیرد. نگاه مرادیآهنی به زن و مرد فراجنسیتی است و این کتاب از معدود داستانهای ایرانی است که توانسته است از جهانبینی مردمحور گذر کند. مرادیآهنی داستان خود را در بازه زمانی گستردهای تعریف میکند.
اغلب نویسندگان ادبی ما معمولا زمان حال داستانشان را به بازهای کوتاه محدود میکنند و مدام به گذشته باز میگردند تا با نوستالژی آن، خواننده را تحتتاثیر قرار دهند. اما «گلف روی باروت» به واسطه پلاتمحور بودن، بیشتر در زمان حال میگذرد و بازگشتهای کمحجمش به گذشته از فضای سانتیمانتال نوستالژیک به دور است.
«گلف روی باروت» مرزبندی جدیدی را که این اواخر خیلی در دستهبندیها و طبقهبندی آثار ادبی مرسوم شده است، در هم میشکند؛ مرزبندی داستان شهری و روستایی. این کتاب بهطور مشخص، ورای این دیدگاه قرار میگیرد چراکه نگاهش به زندگی و انسانها و روابطشان به اقلیم یا نوع زندگی صرفا روستایی و شهری محدود نیست و نگاهی جهانی به روابط انسانها و زندگیشان دارد. این داستان حتی مرز کشورمان را میشکند.
کمتر پیش آمده نویسنده، داستانش را در شهرها و کشورهای مختلف جهان به تصویر بکشد. اما قسمتی از داستان «خانم سام»، راوی و شخصیت اصلی داستان در کشتی تفریحی میگذرد که او را به کشورهای مختلفی مانند ایتالیا، لبنان و… میکشاند. «گلف روی باروت» رمانی است که با دیگر آثار داستانی همنسلان خود و نسلهای پیشین داستاننویسی ایران، فاصله زیادی دارد. در هم شکستن مرزهای توقعات ما از رمان ایرانی و ارائه کاری موفق و متفاوت، نشاندهنده حرکتی رو به جلو است که شاید بتواند داستان ایرانی را از خواب خوش و تکراریای که در آن فرو رفته، بیرون بیاورد.