برچسب های پست ‘مجتبی مقدم’
دربارهی «گُلف روی باروت»- یادداشت آقای مجتبی مقدم
آقای «مجتبی مقدم» زحمت کشیدهاند و مطلب زیر را در بارهی «گُلف روی باروت» در فیسبوکشان منتشر کردهاند.
این چه بازیای است که نه حریف را میشود دید، نه قانونشاش را بهت میگویند، نه حتا اسم بازی را میدانی. و مدام هم بهت حمله میکنند. (از متن کتاب)
گلف روی باروت داستانی است که از مؤلفه های معمایی و جنایی بهره میگیرد. در این اثر طولانی و حجیم (۵۴۳ صفحه) به موازات هم با گذشته و حال ِ آشنایی راوی با پدر و پسری که در پایان معلوم میشود ناتنیاند (نبی و حامی نواح پور) مواجه میشویم و در یک روز ِ زمان ِ حال راوی از گذشته ی چند ماه قبل او نیز مطلع میشویم. نبی ِ پدر و حامی ِ پسر دو غول صنعت کشتیسازیاند که در رقابت باهم اند و حامی سعی در خارج کردن پدر از گود دارد و راوی (نام کوچک راوی تا پایان اثر مشخص نمیشود و فقط میدانیم که معنی نامش آینه است و فامیلیاش سام) با توجه به ویژگیهای شخصیتیاش (رقابت طلبی، روکم کنی، لج بازی) تقریبا ً ناخواسته وارد بازی آنها میشود و معادلات را بر هم میزند. راوی با بردن مزایده برای حامی و فروختن زمینهایش به او و در نهایت تلاش برای جوش دادن معامله بین نبی و روسها موجب نابودی کارخانه نبی و پدرش (باباجی) میشود و ناخواسته به مقاصد شوم حامی یاری میرساند. نویسنده سر حوصله روایت خود را پیش میبرد و با شیوه قطرهچکانی ِ اطلاعات پازل معمای داستان را با مشارکت مخاطب کامل می کند. داستان در امروز رخ می دهد و بی تاثیر از جریانات زمینهای سیاسی و اقتصادی ایران و جهان نیست. ویژگیهای شخصیتی و رخ دادن تصادفاتی موجب میشود پای راوی به جریانی باز شود که در پایان معلوم می کند که او در آن بازیچهای بیش نبوده. به شیوه آثار هیچکاک یک آدم تقریباً بی گناه و بی خبر از هیچ جا وارد جریانی میشود که در پایان از او آدم دیگری میسازد. روحیات و شرایط راوی موجب همذات پنداری مخاطب با او شده و باعث میشود تا سرنوشت او را تا به انتها پیگیری کند و در نهایت در تصمیم پایانی با او همدل و همراه باشد تا بازی گلف روی باروت را در کنار او انجام بدهد.
شخصیت پردازی: شخصیتها تقریبا ًخوب از کار در آمده اند و چندوجهی و چند لایهاند و البته خاکستری. برای ویژیهای شان سعی شده دلیل و زمینه در گذشته کاشته شود. مثلاً برای ویژگی لجبازی و رقابتطلبی راوی و بیپروا بودنش آن فصل جذاب پول کز دادن در نوجوانی در پارک یا رفتن به خانه مجردی آن جوانک عشق کتاب به تنهایی.
مکان: یکی از ویژگیهای گلف روی باروت تعدد مکان رخ دادن اتفاق است که کم ترین حسناش ایجاد تنوع است. کشتی و مکانهای مختلف آن، رم و بارسلون و پورت سعید و بیروت و کافیشاپ و سفارت روسیه و باشگاه تیراندازی و ماز و باغ قزوین و عتیقه فروشی و…
نقطه اوج: نقطه اوج اثر در فصل پایانی و در صفحات و پاراگرافهای پایانی رخ میدهد. وقتی که مناجی ِ وکیل در خیابان به قتل میرسد و راوی در زیر باران دچار تحول میشود و میخواهد دیگر درجه دو نباشد و اما درجه یک بودن دیگری را مدنظر دارد و تصمیم میگیرد نبی نواح پور را با نجات دادن فلسفه نجاتش نجات بدهد و جلوی حامی قدعلم کند و بدین منظور کیف گلف مدارک را برمیدارد و از صحنه قتل دور میشود. تصمیمی که آگاهانه گرفته میشود. راوی که تا قبل از آن در ناآگاهی به سر میبرد و به بازی گرفته میشد اکنون فعالانه بازی را انتخاب میکند و به دل خطر میزند.
آشنازدایی: طرح این موضوع که راوی میتواند همان دختر نبی نواح پور باشد روی لبه تیغ حرکت میکند و اگر با قطعیت به آن اشاره میشد میتوانست حکم تیر خلاص را به اثر داشته باشد و آن را با سر به زمین بکوبد اما تردید راوی در این مورد و بررسی شواهد له و علیه در صحبتهای مامانواله و باباجی و نبی نواحپور موجب میشود که مخاطب خود به نتیجهگیری دست بزند. بخصوص که راوی میگوید انگار خودش تمایل دارد که این قضیه درست باشد.
کاشت داشت برداشت: اپرای عروسک پتروشکا، قربانی کردن اهالی توفت و تصویر مرگ سرباز چشم سبز لبنانی و دیگر اسطورهها یی که در طول اثر کاشته شده اند باعث میشوند که در صحنه قتل مناجی به بار بنشینند و تاثیر آن را افزون کنند.
دریغ: تعدد لوکیشن و تجربه فضای تازه و تم اثر ظرفیتهای بالقوه زیادی را برای بالفعل شدن در اختیار نویسنده قرار میدهد اما در پایان تمامی این ظرفیتها به ثمر نمینشیند. در طول روایت تعلیق و کشمکش اثر بالاتر از حد انتظار نمیرود و مخاطب جز مواردی معدود واقعا حس نمیکند که خطری جدی راوی را تهدید میکند و در نهایت اینکه گرهگشایی اثر بیشتر در توضیحات رخ میدهد تا در کشف راوی به همراه اکشن و اکت و رمزگشایی.
نام اثر و طرح روی جلد: نام اثر و طراحی روی جلد هم کنجکاوی مخاطب را بر میانگیزد و هم با درونمایه و محتوای اثر هماهنگ است و در ذهن مخاطب عدم تعادل شناختی ایجاد میکند تا به دنبال یافتن جواب پرسش خود از این نام برود.
تصادف: گفته میشود که تصادف برای شروع یک داستان پذیرفتنی است (مثل آشنایی تصادفی راوی و حامی نواحپور در فصول ابتدایی اثر جلوی مغازه رضا) اما در ادامه تعدد تصادفات و گرهگشایی بوسیله تصادف پذیرفته نیست مگر اینکه اثر در مورد تصادف و تقدیر باشد. (تصادفی بودن همسفری راوی با نبی نواحپور، یا بطور تصادفی شنیدن حرفهای ظهیرها از بالکن و نمونههای این چنینی از باورپذیری اثر میکاهد.)
کمیت و کیفیت: از آنجایی که کمیت آثار معمایی و جنایی و پلیسی در تاریخ ادبیات ایران لاغر است باید معدود تجربههای رخ داده در این زمینه را قدر دانست تا سنگ بنایی باشد برای تولید بیشتر و افزایش کیفیت و رسیدن به غنایی که موجب خلق چند اثر نمونهای و کالت در این ژانها شود.
جلد دوم: (دنباله نویسی) گلف روی باروت میتواند جلد دومی داشته باشد. داستان رویارویی راوی با حامی!
– مناسب ِ اقتباس برای سریال تلویزیونی.
از متن:
زندگی از تصادف چند تصادف بیضرر، نتیجههای خطرناک میسازد (صفحه ۱۰۱)
حالا موقعی ست که باید پشت یک جبههی دیگر بایستم. حتا اگر دوباره طرف اشتباه را انتخاب کنم. حتا اگر بین جبههها بهت شلیک کنند. اگر بخواهم زندگیام را نجات بدهم، باید تا یک قدمی نابودیاش بروم جلو. (صفحه ۱۰۲)
– گلف روی باروت را بخوانید.